شناسایی وجود ارواح جنیان باعث تقویت ایمان انسان نسبت به وجود ملائکه و جهان آخرت میشود. در وقتی که ما یقین پیدا کردیم در راء این جهان مخلوقات دیگری بنام جن وجود دارند، یقین پیدا خواهیم نمود که در وراء جهان آنها هم موجوداتی بنام ملائکه و ارواح اموات وجود دارند.
نام کتاب: ارتباط با ارواح جنیان
تالیف: علی جمالی تنگستانی
ناشر: علی جمالی تنگستانی
چاپ: اقبال
تیراژ: 5000 جلد
نوبت چاپ : اول تابستان 1364
صفحه و قطع: 48 صفحه. 12 × 17
حروفچینی : کاوش
- مقدمه
- علت تحریم تسخیر ارواح
- ارتباط با ارواح مومنین جن و انس
- چگونه به عالم غیب ایمان بیاوریم
- وجود جن از نظر اسلام
- ملائکه روح است
- وحی خالق بوسیله روح ناز شده است
- چرا روح به چشم دیده نمی شود
- آیینه عبرت
- یوم تبلی السرائر
- اظهار نظر یک نفر از افراد مومن جن درباره وجود خدا
- فالگیری، جن گیری، طالع بینی، سرکتاب باز کردن، دعا نویسی
- نصایح و مواعظ متفرقه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی بیده ملکوت کل شی و هو علی کل شی قدیر. صلوات اله علی عباد الله الصالحین من الملائکة والجنة والناس اجمعین. اللهم صلی علی محمد و آله الطاهرین. قال الله تعالی: "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون."
خداوند تعالی فرموده " ما نیافریدیم جن و انسان را مگر برای عبادت". کدام عبادت؟ آن عبادتی که باعث تکامل جن و انس میشود. آن عبادتی که جنس و انسان را بمرحله ی ملائکه میرساند. آن عبادتی که جن و انس را دارای صفات پاک خدایی میکند. آن عبادتی که گروه جن و انس را به خدا نزدیک و از شیطان و عادات حیوانی دور می سازد.
عبادت یعنی خدا را حاضر و ناظر دانستن و بنام نماز، از طریق روحانیت با خدا ارتباط برقرار نمودن . عبادت یعنی به امر خدا برای نزدیک شدن به خدا و سرکوبی هوای نفس، روزه گرفتن. عبادت یعنی به خواسته های خدا عمل کردن.
از عبادت نی توان الله شد
میتوان موسی کلیم الله شد.
جن و انس تکامل پیدا نخواهند کرد مگر به عبادت خدا. جن و انس حیات لذت بخش جاویدان نمی یابند مگر به عبادت و دارای مقام ملکوتی شدن. لذا خدا از جن و انس عبادت خواسته و آنها را امر به عبادت کرده است. خلقت ارواح جن پیش از خلقت انسان صورت گرفته است.
خداوند متعال در قرآن کریم به انسان کاملاً فهمانیده که در وراء این جهان طبیعت مخلوقاتی دارای عقل و شعور بنام ارواح جن وجود دارند و ما از آنها عبادت خواسته ایم و آنها باید از طریق عبادت و اطاعت پس از مرگ زندگی جاودانی پیدا نمایند.
شناسایی وجود ارواح جنیان باعث تقویت ایمان انسان نسبت به وجود ملائکه و جهان آخرت میشود. در وقتی که ما یقین پیدا کردیم در راء این جهان مخلوقات دیگری بنام جن وجود دارند، یقین پیدا خواهیم نمود که در وراء جهان آنها هم موجوداتی بنام ملائکه و ارواح اموات وجود دارند. از این جهت است که دشمنان دین کوشش میکنند این اسرار غیبی افشا نشود. متاسفانه مبلغان دینی هم در مورد شناسایی جن کوتاهی کرده اند. حتی بعضی از متدینین نیز از شناسایی وجود جن عاجزند. مردم نام جن را از دعانویس، فالگیرها و کلاهبردارها شنیده اند. بعضی دیگر از شنیدن نام جن وحشت دارند. بعضی می گویند فلان کس جن گیر است. عوام الناس دیگر میترسند شب ها آب گرم روی زمین بریزند، زیرا بخیال خودشان روی جن می ریزد. از این مضحکتر آنکه بعضی بعضی از دعانویس ها مدعی شده اند که میتوان جن را در شیشه زندانی کرد. تمام این خرافات و نافهمی ها بعلت عدم وجود شناسایی جن است. آن کسی که جن را نمی شناسد، ملائکه را نمیشناسد، خدا را هم نمی شناسد. " آمنو بالله و ملائکته" . آنکسی که منکر وجود جن بشود در واقع تکذیب قول خدا کرده، کافر است. تعجب آورتر اینکه بعضی می پندارند جن یعنی شیطان. و این گمان باطل خلاف نص قول خدا می باشد. خداوند در سوره جن از قول گروهی از جنیان فرموده
است: انا منا الصالحون...و منا القاسطون... انا منا المسلمون ... و من دون ذالک " سوره یس " بدرستی که از ما جنیان شایسته کاران ... و از ما هم بدکاران ... و هر آینه از ما گروه جن، مسلمان و غیر مسلمان ... آیا شیطان چنین است؟
مگر ما سوره های جن، احقاف و الرحمن را تلاوت نکرده ایم یا باور نمیتوانیم بکنیم؟ اگر ما خودمان را برتر از جن می دانیم، پس چرا قدرت ارتباط با آنها را نداریم و چرا از وجود آنها وحشت داریم؟ چرا وجود این موجودات خدایی را برای خودمان خطرناک می دانیم؟ علت اینست که روح ما در برابر آنها ضعیف است، ولی نمیتوانیم علت اصلی را بگوییم. اگر یکنفر از ارواح جنیان به یک انسان برخورد کرد و او را مصروع و مجنون ساخت، چرا ما نتوانیم بطور مسالمت آمیز باین موضوع رسیدگی نماییم و آیا اگر موفق شویم علت و عارضه ی روانی را بدون بکار بردن دوا و دعا از فرد علیل و مجنون مرتفع نماییم، آیا اینکار مخالف دیانت است؟
بعضی از متدینین شنیده اند که از نظر اسلام تسخیر ارواح حرام است. ولی آنها متوجه نیستند که بین تسخیر ارواح و ارتباط با روح ها فرق است و توجه ندارند که ارتباط گرفتن با کدام روح جایز و یا کدام غیر مجاز است. دیگر اینکه متوجه
نیستند که کدام وسیله ارتباط گرفتن با روح مفید و کدامیک مضر است. پس کسانی که در اینگونه موارد هیچگونه اطلاعی ندارند با کدام دلیل و برهان شرعی اظهار نظر می کنند.
ارواح تسخیر نمی شوند مگر یک دسته از آنها، و آنها دسته ارواح خبیثه اند. بعبارت دیگر از طریق ریاضت و چله نشینی امکان ندارد ارواح مقدسه جن و انس تحت تسخیر قرار گیرند. ولی ارواج حبیثه جنیانی که مسلمان نیستند، مسخر عامل می شوند. ارواح خبیثه در امور نامشروع مانند سحر، جادوگری، تفرقه بین زن و شوهر، ایجاد عشق و علاقه میان افراد نامحرم، پیشگویی، غیب گویی و نظایر آنها مورد استفاده قرار می گیرند. و در این صورت معلوم و مسلم است که تسخیر ارواح حرامست. عمل به طریقه تسخیر اختصاص به افراد مسلمان ندارند و کفار بهتر موفق می شوند. ولی بهرحال احدی قدرت ندارد ارواح ملائکه و مسلمین جن را مسخر خود سازد اما بوسیله جاذبه روانی هیپنوتیزم و از طریق ایجاد خواب مصنوعی میتوان با ارواح متوسطه انسانی بطور مبهمی ارتباط پیدا کرد. این عمل نیز اختصاص به افراد مسلمان ندارد و افراد غیر مسلمان نیز دارای چنین نیرویی می باشند.
نیروی مغناظیسی روانی در وجود همه افراد و حتی در بعضی حیوانات وجود دارد. اما باید دانست که نیروی هیپنوتیزم در برابر قدرت ارواح آتشین جن همچون شمعی در برابر طوفانست، بدین معنی که این نیرو قدرت مقابله با ارواح جنیان را ندارد و خنثی می شود. هیپنوتیزم احتیاج به تمرکز فکر و در مد نظر گرفتن شیئی دارد و توجه به تخیلات خود و تلقین شیئی مد نظر و موثر است، اما در وجود مجنون و طفل شیرخوار قابل تاثیر نیست.
ارتباط با ارواح مومنین جن و انس
ارواح جمع روح است. روحها بر چند گونه اند
- ارواح ملائکه
- ارواح جن
- ارواح انسان
- ارواح شیاطین
خلقت ارواح ملائکه از نوع ربانی و مطیع امر الهی و ارواح جنیان مظهر آتش ربانی یعنی خلقتاً آتشی است. ارواح آتشین جنیان به سه دسته منقسم می شود:
اول- ارواح مسلمین، دوم- ارواح متوسطه ی غیر مسلمین و سوم- ارواح خبثه شیاطین. چنانکه خداوند در قرآن، سوره احقاف بیان کرده است.
دسته اول یعنی جنیان مؤمن و مسلمان دارای قدرت مافوق طبیعی بوده، هرگز و بهیچ وسیله تحت تسخیر انسان قرار نمی گیرند، ولی ممکن است بخواست خدا بطور دوستانه با بعضی افراد مسلمان ارتباط بگیرند. فرق است بین مسأله احضار و ارتباط. ارواح. مسلمین جن بهتر از انسان های مسلمان مقید برعایت دستورات اسلامند. آنها از افراد فاسق و گناهکار بشر سخت متنفرند و در بعضی اوقات به افراد معصیتکار انسان درس عبرت می دهند تا شاید تائب و مومن شوند.
گفته شده است که در روز عاشورا هم یکی از افراد مسلمان جن بیاری امام حسین شتافت و اجازه سرکوبی سپاه یزید را طلبید ولی آن حضرت اجازه ندادند، زیرا بشر تحت آزمایش قرار گرفته است. نظر به اینکه نیروی بینایی و شنوایی انسان مادی است، لذا قدرت دیدن روح و شنیدن صدای ارواح در ورای امواج صوتی قرار گرفته است و در امواج صوتی ارتعاش پیدا نمی کند تا بگوش مادی انسان مؤثر واقع شود. مگر آنکه خود ارواح در روح انسان الهام و القای کلام کنند و یا در اثر صرف نیروی مخصوص خودشان، صدا را بگوش آشنا سازند و از آنجا که دیدن وجود آنها برای انسان تازگی دارد و موجودی روحیست، باعث دگرگونی حواس می شود، از اینجهت در برابر همه افراد انسانی متجسم و متشکل نمی شوند. اما اگر انسان دارای روحی تکامل یافته و واجد نیروی خدائی باشد، از مشاهده ارواج مومنین جن خوشحال می شود و کوچکترین ترس و خوفی بخویش راه نمی دهد. ارواح جنیان مسلمان دشمن انسان نیستند، بلکه انسان مؤمن را دوست میدارند.
اما دسته دیگر از ارواح جنیان ، ارواح متوسطه غیر مسلمانند، همانطور که در سوره جن آمده است: "و انا مناالمسلمون و مناالقاسطون و اماالقاسطون فکانوا لجهنم حطبا". یعنی بدرستی که از ما گروه جن و مسلمین است و از ما تجاوز کاران هم هستند. و اما گناهکاران ما هیزم برای جهنم خواهند بود. "وکنا طرائق قددا"میباشیم. گروه های مختلفه ارواح متوسطه که مسلمان نیستند ولی منکر خدا هم نمی باشند، این دسته از ارواح هم مسخر انسان نمی شوند و بی نهایت مغرور و بی توجه هستند.
دسته سوم جنیان ارواح خبیثه و شیاطینند. این دسته از ارواح، خدا را قبول ندارند، از ذکر آیات خدا متنفرند و نمی خواهند صدای تلاوت قرآن را بشنوند، از شنیدن صدای آیات قرآن سخت ناراحت می شوند و از طریق وسوسه و الهام القاء ، افراد گناهکار انسانی را تحریک و تشویق بنافرمانی خدا میکنند. اعوذ بالله من همزات الشیاطین. آنها همکار و هم صدا با هوای نفس حیوانی انسانند.، با قول خدا و رسول مخالفند و طبق شرایط معینی تحت تسخیر افرادی از انسان قرار می گیرند، شرایطی که بر خلاف طریقه اسلام است. مرتاضین هند همین ارواح خبیثه را تسخیر کرده اند. بر خلاف ارواح مسلمین جن، این ارواح خبیثه عملیات سحر، جادوگری، غیب گویی، پیشگویی، جدایی بین زن و شوهر و سایر امور نامشروع را انجام می دهند و از این جهت شریعت اسلام تسخیر آنها را نهی کرده است. آنهایی که میگویند تسخیر ارواح جرام است، تشریح نکرده اند که کدام روح.
بعضی دیگر مضمون آیه ی "یسئلونک عن الروح" را دست آویز قرار داده میگوند چونکه خدا در قرآن فرموده است " بگو روح از امر پروردگار من است"، از این جهت ما نمیتوانیم وجود روح را بشناسیم و با آن ارتباط پیدا کنیم. ولی دیگر تشریح نمی کنند که بین کلمه روح و ارواح چه فرقی وجود دارد، یا منظور خدا کدام روح است: آیا روح الامین است، یا روح ملائکه است یا روح جن و انس است؟ چونکه معلوم نمیشود قبل از جواب درباره ی کدام روح و بکدام کیفیت. از حضرت رسول (ص) سوال شد، که چنین جوابی از طرف ذات وحدانیت بوسیله ی روح الامین بروح پیغمبر عظیم الشأن اسلام نازل گردید. و نزول آیه یسئلونک ارتباط به آیه ی قبل از آن ندارد. بفرض اگر درباره روح انسان هم بوده، می گوید ای پیغمبر بگو روح بامر خداست و نمیگوید وجود روح قابل شناسایی و ارتباط گرفتن نیست. انسان نمی تواند بدون دلیل و برهان به اشیاء و موجودات نامرئی ماوراء این جهان طبیعت ایمان و اعتقاد پیدا کند. نسبت به وجود خالق جهان آفرین که معلوم است، دلیل و برهان قاطع وجود دارد و حتی سراپای انسان را آیات محیر العقول الهی فرا گرفته است. و اما نسبت به انبیاء مرسلین هم اثار و تاریخ شاهد است. ولی درباره وجود روح کدام دلیل و برهانی را بیاوریم و چگونه اثبات نماییم که روح وجود خارجی دارد و در عالم غیب و ماوراء عالم طبیعت زندگی میکند؟ آیا خدا و رسول نهی کردند که بوسیله ارتباط با روح ، وجود روح اثبات شود؟ این مسئله مهمی است و مسئله شکیات و سهویات نیست. خداوند یکتا و رسول او میدانند که مقصود و منظور اصلی این نگارنده در مورد ارتباط با روح، ارشاد و اطمینان قلبی مردم است. برای اینست که منکرین و افراد ناگاه بدانند و یقین داشته باشند که قول خدا حق است. جهان دیگر ماورای این جهان است، ارواح ملائکه وجود دارند. این خواست خودم نیست، خواست خدا و ارواح مقدسه است. این نگارنده حقیر چیستم و کیستم؟ به خواست خود و پدر و مادرم نبوده که دارای سواد خواندن و نوشتن شده ام. ریاضتی نکشیدم، به مکتب و مدرسه ای نرفتم، معلمی ندیدم و روحی را تسهیر نکردم، چگونه و برای چه موهبت الهی را مخفی و پنهان کنم؟ آن قدرت عظیمی که موجودات را تصرف و مرا و همه مردم را احاطه کرده، این نگارنده را حمایت و عنایت نموده است. من اسیر جن نیستم و جنیان اسیر من نمی باشند. آنها ارواحی آزادند و من در کالبدی آزادم و وجود مقدس دیگری این ارتباط را برای اثبات حق برقرار کرده است. من دارای نیروی روانی هیپنوتیزم نیستم،
بلکه یک نیروی دانا و توانا در کار است. در این 25 سال افراد بسیاری ارشاد شدند، بعالم غیب ایمان آوردند و تائب شدند. برای ممانعت و متوقف ساختن ارتباط با روح بر علیه این فرد ضعیف مستمند توطئه کردند، تهمت زدند، حتی قصد ربودنم کردند. ولی: القوة لله جمیعاً. لا حول ولا قوة الا بالله و السلام علی من التبع الهدی.
چگونه به عالم غیب ایمان بیاوریم؟
این وحی ربانی آسمانی است که بوسیله روح القدس حضرت محمد (ص) نازل گردیده است " آمنو بالله و ملائکته و کتبه رسله والیوم الآخر" یعنی "اعتقاد داشته باشید بوجود خدا و ملائک او و کتاب او و فرستاده ی او و روز آخرت". از این جمله سه چیز غیب است و دو چیز دیگر آشکار. خدا و ملائکه و آخرت غیب است که با دلایل و برهان عقلی و علمی شناسایی می شود و پیغمبر و کتاب خدا ظاهر و آشکار. در اول سوره بقره قول خدا چنین است: "الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقنا هم ینفقون. والذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون. اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون". خداوند بزرگ ابتدا توجه مردم را به غیب جلب نموده است. یعنی "ایمان داشته باشید بآنچه غیب و ناپیداست و برپای دارید نماز را و انفاق کنید از آنچه روزی مند شده اید. و آنهایی که مومن شدند بآنچه به تو نازل شده و آنچه قبل از تو نازل گردیده و بآخرت خودشان یقین پیدا کردند، بر آنهاست نعمت هدایت از جانب پروردگار خودشان. "معلوم است آنکسانیکه واقعاً و مسلماً بصدق قول خدا و رسول ایمان و اعتقاد دارند، میدانند که آنچه غیب است و بچشم دیده نمیشود- مانند عالم غیب و روح – وجود دارد. ولی کسانی دیگر هستند که به صرف زبان میگویند مسلمانیم، اما یقین ندارند که آنچه دیده نمیشود وجود خارجی دارد و فقط به تقلید میگویند روح وجود دارد. بعضی افراد که بحسب ظاهر مسلمانند، منکر وجود روح جن میشوند. پس کسیکه به جن اعتقاد ندارد و تکذیب قول خدا در قرآن میکند. مسلماً بوجود ملائکه اعتقاد ندارد و یقین ندارد که ارواح اموات در جهان دیگر بسر میبرند. آیا با کدام دلیل و برهان قاطع به آنها ثابت کنیم که آنچه غیب و نامرئی است وجود دارد؟
درباره وجود خداوند متعال میتوان هزاران دلیل و برهان ذکر کرد. سراپای وجود ما نیز به هستی و ذات وحدانیت رب العالمین گواهی میدهد. پس برای اثبات وجود روح دلایل قطعی لازم است. درباره اثبات روح کدام دلیل محکم تر و بالاتر از ارتباط گرفتن با روح است؟ نزدیکترین ارواح نسبت بانسان، ارواح جن است. روح روح است: چه ارواح خبیث و چه ارواح پاک، چه ارواح ملائکه و چه ارواح اموات. وقتی مسلم شد روح جن وجود دارد، مسلم است که ملائکه هم هست، وقتی یقین حاصل شد که ملائکه هست، بعلم یقین معلوم است که عالم غیب حق است.
ارتباط با روح بهترین وسیله جلب توجه مردم بعالم غیب است. فرق است بین احضار روح با گرفتن ارتباط با روح.
-والسلام.
خالق متعال در قرآن کریم وجود جن را تایید نموده و حتی سنخیت و علت خلقت آنها را هم برای ما بیان کرده است. در سوره مبارکه الرحمن می خوانیم: " خلق الانسان من صلصال کالفخار و خلق الجان من مارج من نار". یعنی آفرید انسان را از خلاصه ی خاکی مخصوص و آفرید جن را از خلاصه آتشی بی دود، یعنی نه آتشی معمولی. خدا به ما فهمانیده است که خلقت شما افراد انسان از خاک است و خلقت جن از آتش. پس معلوم و مسلم شد که سنخیت آتشی است و آنها ارواح ناریه میباشند. چون روح مادی نیست، قابل رؤیت نیست مگر بشرایطی معین. خداوند تبارک و تعالی میفرماید:"من جن و انس را از یکدیگر جدا وهریک را بسنخیت معینی آفریده ام. "آیا انکار وجود جن تکذیب قول خدا نیست؟"
و اما در سوره والزاریات آیه 56 " ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون". یعنی من نیافریدم جن و انس را مگر برای عبادت. عبادت به معنای اطاعت امر خالق است.
در سوره احقاف آیه 29 الی 32 : و اذ صرفنا الیک نفراً من الجن یستمعون القرآن. "یعنی" هنگامی که برگردانیدیم ما بسوی تو نفراتی از جن را که بشنوند آنرا. " فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضی و لوا الی قومهم منذرین" یعنی وقتی که حاضر شدند در نزد آن یکنفر (که قرآن میخواند) گفتند ساکت باشید، یعنی گوش دهید بصدای قرآن، و وقتی که تلاوت قرآن تمام شد، روی آوردند بسوی قبیله خودشان در حالی که بیم دهنده بودند. "قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسی مصدقاً لما بین یدیه یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم" یعنی " گفتند آن جنیان که صدای تلاوت قرآن را از زبان معجز بیان پیغمبر شنیده بودند، "یا قومنا" یعنی ای قوم و قبیله ما بدرستی که شنیدیم تلاوت کتابی را که نازل شد بعد از حضرت موسی، در حالیکه تصدیق کننده تورات است. این کتاب راهنمایی میکند بسوی حق و بسوی راهی راست.
"یا قومنا اجیبوا داعی الله و امنوا به یغفرلکم من ذنوبکم و یجرکم من عذاب الیم" یعنی " ای قوم ما اجابت کنید خواننده خدا را و ایمان بیاورید باو تا بیامرزد گناهان شما را و پناه دهد شما را از عذابی دردناک" . " و من لا یجب داعی الله فلیس بمعجز فی الارض و لیس له من دونه اولیاء اولئک فی ضلال مبین" یعنی " هرکس اجابت نکند دعوت کننده خدا را، پس نیست او عاجز کننده در روی زمین و نیست برای او بغیر خدا دوستی دیگر".
از سوره جن: قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قراناً عجبا" یعنی " ای پیغمبر بگو بمردم وحی شد بمن بدرستی که شنیدند وحی و گروهی از جن پس گفتند بدرستی که ما شنیدیم قرانی تعجب آور. یهدی الی الرشد فآمنا به" یعنی " این قرآن راهنمایی می کند بسوی رشد و تکامل، پس ایمان آوردیم به آن.
در آیات 14 و 15 همین سوره، خداوند متعال از قول گروهی از جنیان فرموده است: و انا منا المسلمون و من القاسطون فمن اسلم اولئک تحروا رشدا"
یعنی از ما جنیان یعضی مسلمان و بعضی کافرو ستمکارند. آنانکه مسلمان شدند، بآزادی و رشد و تکامل رسیدند. " و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا" یعنی"و اما کافران و ستمکاران برای جهنم هیزمی خواهند بود " و انا منا الصالحون و منا دون ذالک کنا طرائق قددا" همانا برخی از ما جنیان شایسته کارانیم و بعضی دیگر بر خلاف آن، عقیده و اعمال و طریقه ما مختلف است. " کسانیکه مایلند بهتر از این پی بوجود حق ببرند، به سوره جن مراجعه نمایند. و اما در مورد قدرت افراد جن، قدرت و نیروی جاذبه آنها بطور قوی و ضعیف و مختلف است. اما ما فوق نیروی روح غیر مومن انسان است. اگر مومن دیدید و شناختید سلام مرا باو برسانید.
در آیه 39 از سوره نمل حضرت سلیمان از یاران خویش میپرسد: کیست که تخت ملکه سبا را بیاورد؟ " قال عفریت من الجن انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک و انی علیه لقوی امین" یعنی جواب داد عفریتی از جن: من می آورم برای تو آن را پیش از آنکه از جای خودت برخیزی. بدرستی که من بر او هر آینه نیرومند و درستکارم."
در آیه دیگر در همین سوره نمل " و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر " یعنی " ما بر انگیختیم برای سلیمان لشکریانی از جن و انس و پرندگان" در حدیث است که لشکریان خاتم الاوصیا ولی العصر هم جن و هم انس خواهند بود.
ما حق نداریم وجود جن را منکر بشویم و نباید نام جن را بزشتی یاد کنیم. باید بدانیم و آگاه باشیم که آنها مانند ما بندگان خدایند و میخواهند ما آنها را بخوبی بشناسیم و از خواب غفلت بیدار شویم و یقین داشته باشیم که وجود روح حق است.
همانطور که خلقت جن از آتش و خلقت انسان از خاک است خلقت ملائکه هم از نور است. نه از نور ماه و آفتاب و آتش! بلکه از نور ربانیت یعنی نوری ماورای نور این عالم طبیعت. همان طوری که دانستیم وجود جن روح محض است. ارواح جنیان بدون جنس و ارواح انسان دارای جسم است و هر دو احتیاج بعبادت و تزکیه وجودشان دارند تا اینکه بمرحله ذات ملائکه نایل شوند. ولی ملائکه تکامل یافته و خلقتا پاکند. بین ارواح جنیان پاک و ناپاک و کافر و مسلمان وجود دارد. اما ارواح ملائکه همه پاک و مطیع فرمان الهی میباشند. تنها فرقی که بین ارواح ملائکه وجود دارد که گروهی ملائکه غضب و شداد و غلاظ و گروهی دیگر ملائکه رحمتند. وای بر احوال آن روحی که اسیر ملائکه غضب میشوند که مظهر قهر قهاریت الهی میباشند
و خداوند در دل آنها رحم قرار نداده است. حتی ملائکه موت هم دو گروهند: گروهی مظهر رحمت و گروه دیگر مظهر قهر الهی. امیدواریم که در موقع قبض روح با ملائکه غضب مواجه نشویم.
میگویند از رسول خدا پرسیدند چرا ملائکه دیده نمی شوند؟ وحی نازل شد: " یوم یرون الملائکه لا بشری یومذ للمجرمین" یعنی در روزی ملائکه را خواهند دید که در آن روز برای گناهکاران بشارتی نباشد.
از سوره محمد (ص) آیه 27:
فکیف اذ اتوفتهم الملائکه یضربون وجوههم و ادبارهم" یعنی " چگونه است حال و احوال گناهکاران، آن هنگامی که ملائکه جان آنها را می گیرند و میزنند بصورت و پشت و سر و گردن آنها؟ در جای دیگر از قرآن: و لواثری اذ یتوفی الذین کفروا ملائکه یضربون وجوههم و ادبارهم ذوقو عذاب الحریق." یعنی "اگر ببینید هنگامیکه قبض روح میکنند ملائکه کسانی را که کافر شدند، میزنند بصورتهای آنها و پشت آنها (و میگویند) بچشید عذاب سوزان را"
یکی از ارواح میگفت: برای گرفتن روح گناهکاران، ملک الموت چنان غضبناک و هول آور است که تا قیامت وحشت او فراموش نمیشود. اما بالعکس آن، برای قبض روح مومنین بقدری ملک الموت مهربان و دوست داشتنی و مسرت بخش است که بکلی هم و غم فراموش میشود و اولین روز خوشوقتی است. خوشا بحال مومنین. ارواح گناهکار از دیدن وجود ارواح ملائکه معذب و مضطرب میشوند ولی ارواح پاک از دیدن روح ملائکه مسرور می گردند، حتی در جهنم هم ملائکه غضب گناهکاران را مورد عتاب و خطاب قرار میدهند و میگویند: الک یاتکم نذیر؟" قالوا بلی قد جائنا نذیر فکذبنا و قلنا ما نزل الله شی ء و قالو الوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصجاب السعیر" موکلین عذاب یعنی ملائکه عذاب از گناهکاران معذب میپرسد آیا نیامد برای شما ترس دهنده ای؟ میگویند آری بحقیقت آمد، ولی ما تکذیب کردیم و گفتیم خدا هیچ چیز نفرستاده و میگویند اگر میشنیدیم و تعقل میکردیم حالا از اهل آتش سوزان نبودیم. در سوره مدثر فرموده است: " ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکه" یعنی " ما قرار ندادیم یاران آتش را که مامور آتش باشند، مگر ملائکه را". یتسائلون عن المجرمین ما سلککم فی سقر." ملائکه عذاب سوال می کنند از گناهکاران: چرا در سقر آمدید؟" – سقر نام منطقه ای از جهنم است- جواب میدهند: قالو لک نک من المصلین" گفتند ما نبودیم از نمازگزاران و نبودیم غذا دهندگان به مسکینان. ما فرو رفتیم در محبت دنیا با دنیا پرستان. ما دروغ پنداشتیم روز قیامت را. "حتی اتینا الیقین" تا موقعی که مرگ ما فرا رسید. دیگر سودی ندارد شفاعت شفاعت کنندگان". یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا" کافر میگوید: ای کاش خاک بودم و چنین حالتی نداشتم." بلی بشری که عقل و شعور دارد و نمیخواهد که حق را بپذیرد، مستحق عذاب الهی می باشد.
وحی خالق بوسیله روح نازل شده است
قرآن کریم وحی آسمانی و کلام خداوند جهان آفرین، بوسیله ملکی بنام جبرئیل امین به روح پاک تکامل یافته حضرت محمد (ص) خاتم المرسلین نازل شده است تا باعث هدایت و رستگاری جن و انس شود. روح الامین و روح القدس همان ملک مقرب خدا جبرئیل است. چنانکه فرمود: کذالک اوحینا الیک روحاً من امرنا" یعنی چنین است ما وحی فرستادیم بسوی تو بوسیله روحی از امر خودمان. در سوره شعراء میگوید:
نزل به الروح الامین. علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین" ما فرو فرستادیم روح الامین را بر دل تو تا از بیم دهندگان باشی. در سوره بقره آمده است: " قل من کان عدواً لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله". ای پیامبر بگو هر کس دشمن جبرئیل باشد بدرستی بامر خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است. گواهی دهنده تورات و انجیل و بشارتی است برای مومنین. " و من کان عدواً لله و ملائکته و رسله و جبریل و میکال فان الله عدواً للکافرین" . یعنی هر کس دشمن خدا و وملائکه او و فرستاده او و میکائیل باشد، پس خدا هم خصم و دشمن کافران است. " کیفیت نزول وحی محیر العقول بوده است. وحی در موارد خاصی بتدریج نازل شده است. در موقع نزول وحی، وجود مبارک پیامبر دیگرگون میشده است. گوینده کلام خدا جبرئیل بود و آن کلام بوسیله زبان خدا ابلاغ می گردید. " و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی"." بعضی نمیدانند که قرآن به چه کیفیتی نازل شده است. نمیدانند که ظرف چند سال بتدریج امده، بعضی روزها نازل میشده است و روح الامین هم به خواست پیغمبر نمی آمده است بلکه بامر رب العالمین بطور ناگهانی می آمده. در موقع نزول وحی، اول علامت میداده، سپس بشکل انسان در نظر حضرت رسول ظاهر میشده و بغیر از آنحضرت، شخص دیگری جبرئیل را نمیدیده است.
در موقعی که علائم وحی در صورت مبارک حضرت رسول ظاهر میشد، چند نفر از نویسندگان وحی که یکی از آنها ابن عباس بوده ، برای نوشتن وحی وسائلی را داشتند که آماده می کردند. در وقتی که وحی نازله بوسیله حضرت جبرئیل علیه السلام بر قلب پیغمبر القاء میشده است، از زبان آن حضرت جاری و اعلام می گردیده.
"لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیه الله" یعنی اگر ما این قرآن را بر کوه میفرستادیم هر آینه میدیدید که کوه از ترس و قدرت خدا متزلزل متلاشی میشد. وجود این محمد (ص) از کوه استوارتر و دلهای شما که ایمان نمی آورید از سنگهای کوهسار سخت تر است. این ضرب المثلی بود که ما زدیم، شاید شما متفکر و متذکر شوید. " یکی از ارواح مؤمنین جن چنین میگوید : یکی از عجایب قرآن که ثابت میکند کلام جن و انس نیست، اینست که افراد ناپاک از جن و بشر از شنیدن صدای تلاوت قرآن که بصورت آواز و غنا نباشد ناراحت میشوند، زیرا با ذات و صفات آنها تضاد و مغایرت دارد. ولی بالعکس افراد پاک و پرهیزکار از شنیدن تلاوت آیات آسمانی قرآن فرحناک و مسرور میگردند. ما جنیان مسلمان عاشق شنیدن صدای روح افزای قرآن میباشیم. اما افراد کافر و شیاطین از شنیدن صوت قرآن بیزار و متنفرند. این بهترین دلیل بر حقانیت قرآن است. " ننزل من القرآن شفاء ً و رحمهً للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا"
کلمه روح واژه ای عربی و هم وزن ریح یعنی باد است. روح مانند باد ناپیداست. بوجهی دیگر، روح بمعنای روان است و روان بمعنای حرکت. چنانکه بخواهند به عربی بگویند برو، میگویند روح. و اما جن روح است، یعنی ناپیدا و پوشیده و خارج از روشنایی ظاهری. اگر بزبان عربی بخواهیم بگوییم پریان، باید بگوییم طیار. طیار گروهی از عفاریت طیار ارواح جنبانند، در قرآن هم ذکر شده : " قال عفریت من الجن" پس معلوم است که با این چشم مادی و ظاهری نمیشود وجود روح را مانند وجود اشیاء مادی ببینیم. اگرچه وجود روح را بباد مثال زده اند ولی در ذات شبیه به آن نیست ، زیرا باد ماده است و روح ماده نیست و ماوراء ماده است. قوه بینایی چشم ما از ماده است، چگونه قادر است ماوراء ماده را مشاهده کند؟
قدرت دیدن و شنیدن در حدود معینی بجهت رفع احتیاج است در جهان طبیعت. صدای روح ماوراء امواج صوتی است، در هوا و امواج ایجاد ارتعاشی نمیکند تا قابل شنیدن باشد. تمنای دیدن روح یا شنیدن صدای آن عاقلانه نیست و بعلت بی اطلاعی از کیفیت روح است و اما اگر خود روح بخواهد خودش را نشان بدهد میتواند با نیروی مخصوصی که داراست در چشم و گوش اثر بگذارد، مثلاً حاصل عملیات ما در جهان قابل دیدن است، ولی تخیلات و تجسمات قلبی که جنبی روحی دارد بهیج وجه قابل رویت نیست، اما در باطن وجود دارد و بعد از مرگ قابل دیدن است. کل اعمال ما حتی تخیلات قلبی متشکل میشود در ماوراء طبیعت و مانند صورت ظاهری آن در این جهان ، انعکاس اعمال در جهان دیگر منعکس است. گاهی هم در عالم خواب صورت اعمال خودمان را مشاهده مینماییم. ما که هنوز از کیفیت جهان جن و ملک بیخبریم، تنمای دیدن نیروی غیبی خداوند جهان آفرین را داریم. ما وقتی بوجود عالم یقین پیدا می کنیم که یقین بوجود روح پیدا نماییم.وقتی بعلم یقین دانستیم و درک کردیم که روح وجود دارد، یقین پیدا کردیم که بعد از مرگ جهان دیگری وجود دارد. میدانیم که ملائکه بر حقند. شناسایی ارواح جن مقدمه شناسایی ارواح اموات است. خدا میداند انگیزه این نگارنده در نوشتن این کتاب تقدیم حقایقی است ولاغیر. دوست میدارم آنچه خودم درک کرده ام، دیگران نیز درک نمایند، تا حال مدت 25 سال است که با ارواح مسلمین جن ارتباط دارم و عجایبی را دیده و شنیده و فهمیده ام. در تشکیل جلساتی برای عده ای از برادران و خواهران دینی ، وجود روح را اثبات نمودم. افراد بسیاری حضور روح و صدق قول روح را درک کردند و بدرک وجود روح گواهی دادند. افرادی که وجود روح و حضور روح را درک نمودند، همه افراد مؤمن و دارای معلوماتی بودند. آنها سخنان روح را بوسیله افراد مبتلا بمرض جنون شنیدند که شفا یافتند و آزاد شدند و افراد مجنون و مبتلا بمرض جنون را دیدند. فریب گمان باطل هوای نفس را نخورید و یقین داشته باشید که جن وجود دارند، ملائک وجود دارند، ارواح رفتگان ما وجود دارند و سرانجام زندگی همه ما در جهان ارواح است و وعده خدا حق است.
" قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعلمون." یعنی ای پیغمبر بگو بمردم هر آینه آن مرگی که از آن تنفر دارید بدرستی آن مرگ بملاقات شما خواهد آمد. باز شما را برمیگرداند بسوی جهانی ناپیدا. در آنجا به شما خبر داده میشود از آنچه در دنیا انجام داده اید. " رفتن بجهان ارواح حتمی است و دلداری بخود دادن هیچ فایده ندارد. "الموت حق، سؤال و جواب حق و جهان برزخ حق است، بهشت و جهنم حق است و شک تردید از وجود حق، از ناحیه القای نفس حیوانی است.
در تاریخ 15/8/1363 جوانی 25 ساله که مدتی مبتلا بناراحتی روحی بود، از زن و فرزند دلسرد شده دائماً حالت گریه به او دست میداد. وی در موقع ارتباط با روح ناگهان از حال طبیعی خارج گردید و گفت که این شخص را دوست میدارم. به روح او علاقمندم و نمیتوانم علاقه خود را قطع نمایم. اما عاقبت نصیحت و خواهش مرا پذیرفت بشرط اینکه هر هفته یکبار بوسیله همان جوان با او ارتباط گرفته شود. بالاخره ناراحتی آن شخص بکلی رفع شد. در هفته دوم که برای گرفتن ارتباط مراجعه کرد، عده ای از برادران دینی حضور داشتند. در موقع ارتباط از حالت طبیعی خارج شده اول بحاضرین سلام کرد و بعد گفت من که با شما سخن میگویم بشر نیستم، یکی از ارواح جنیان میباشم، نامم فلان است و میخواهم با شما سخن بگویم. بدانید و آگاه باشید که ما وجود داریم و به شما بنی آدم خاکی معترضیم که چرا یک عده از شما ما را نشناخته اید. مگر نه اینست که شما میگویید مسلمانیم؟ مگر شما نمی گویید به قرآن اعتقاد داریم؟ مگر خدا به شما بنی آدم خاکی نفهمانیده است که ما وجود داریم و تکذیب وجود ما تکذیب قول خداست؟ آیا شما خدا را به کلمه الله میشناسید یا به وجود وحدانیت او؟ اسلام را مصرف ذکر نام طالبید یا بطریقه آن؟ محمد بسیار است، نام کدام محمد را بزبان می آورید؟ نام آن محمد که بدعت و خودسری را حرام کرده است یا محمدی دیگر؟ خداوند متعال با نیروی عظیمی موجودات مادی و معنوی را احاطه کرده، سمیع و بصیر و مدرک است. او ما را قبل از شما آفریده است. ای آدم، تو قدرتی نداری، قدرت از قادر متعال بطلب.
ما حق داریم به انسان خاکی متمرد و ستمکار غیر مؤمن علت و مرض بدهیم. هر مرضی که ما به انسان دادیم، علاج آن بدست خداست. من مدت 6 سال با این خانم که حال بوسیله زبان او صدای خودم را بشما میرسانم علت داده بودم. چقدر دارو مصرف کرد! آیا نتیجه ای گرفت؟ اگر باور ندارید، از خود و همسرش سؤال کنید.
در شب 17/10/63 یک حانم جوان مراجعه کرد که ظاهرا حرکاتی غیر طبیعی داشت. او گفت من شاه کاظم پادشاه مسلمین جن هستم و میخواهم بوسیله این خواهر حاظرین را موعظه و ارشاد نمایم. در آن شب عده ای از برادران دینی هم حضور داشتند. من بوسیله واسطه، با ارواح جنیان ارتباط گرفتم و پرسیدم این خانم درست می گوید؟ جواب دادند شما دخالتی نکنید و بگذارید تا سخنرانی کند. موقعی که آن خانم برای سخنرانی در میان حاضران نشست، ناگهان جوانی بنام نجفی در میان جمعیت تغییر روح داد و گفت من بشر نیستم و یکنفر از جن هستم. وی از جای خود برخاست و پهلوی خانمی نشست که میگفت من سلطان کاظم هستم. پرسید آیا شما سلطان کاظمید؟ گفت آری، امده ام مردم را ارشاد نمایم. گفت من بشر نیستم و از شما سؤال میکنم
آیا میدانید که سلطان کاظم حافظ قرآن است؟ جواب داد بلی میدانم. گفت سوره جن را بخوانید، نتوانست بخواند. باز گفت سوره یس را تلاوت کنید. نتوانست تلاوت کند. گفت اگر شما راست میگویید سوره توبه را قرائت کنید، سکوت اختیار کرد. پس در حال اعتراض گفت شما شاه کاظم نیستید. تمام حاضران گفتند شما گواهی دروغ دادید و همه جلسه را ترک کردند. خانم در حالت عادی به محل سکونت خودش بازگشت و آن جوان هم بحال طبیعی خودش اعاده کرد.
روزی خانمی مراجعه کرد و گفت فرزند هفت ساله ای بنام فلان امروز صبح غش کرده است. شما سوال کنید علت آن روحی است یا جسمی؟ بواسطه یکی از ارواح جن ارتباط گرفته پرسیدم، جواب داد که از فردا صبح رفع علت خواهد شد. آن خانم خندید، من گمان کردم که از شنیدن جواب خوشحال شده است. ولی فردای آنروز باز هم همان خانم در حالت اضطراب مراجعه کرد و گفت کسی مرا فریب داده و بمن گفت برو امتحان کن و بگو فرزندم غش کرده است. این بود که من چنین دروغی گفته ام و حالا آمده ام از شما معذرت بخواهم. گفتم اشکالی ندارد. گفت امروز صبح فرزندم واقعا غش کرد و مدت نیم ساعت بی هوش شد. حالا هم بر حواس خودش تسلط ندارد. میخواهم ارتباط بگیرید تا از خودشان معذرت بخواهم. هنگامی که برای عذرخواهی آن زن ارتباط گرفته شد، پاسخ چنین بود: اول برو به آن کسی که تو را فریب داد تا بما دروغ بگویی بگو، تا این علت را از فرزندت رفع کند، و اگر او نتوانست هفت روز دیگر مراجعه کن. باید تا هفت روز بچه شما به این علت مبتلا باشد.
در این مدت 25 ساله عجایب حیرت انگیز تری دیده ام که در این کتاب نمی گنجد، افرادی از زن و مرد یا بچه 7 ساله ببالا که مبتلا به مرض صرع بودند، در مواقع تغییر حال، قرآن تلاوت کردند یا بزبان عربی و هندوستانی متکلم شدند، در صورتی که سواد خواندن قرآن نداشتند و در حال عادی بزبان دیگری آشنا نبودند، در آن حال خود را از افراد جن معرفی مینمودند. آیا به چه دلیل میتوان تکذیب کرد؟
اینکه خداوند متعال میفرماید در روز حساب اعمال خودتان را عینا مشاهده میکنید، واقعیت دارد و جای تعجب نیست. هرعملی از اعمال که ما در این دنیا انجام میدهیم دو صورت دارد:
یکی صورت ظاهری و عملی و دیگری صورت تخیلی و باطنی. حتی تخیلات ما هم صورت آن در عالم غیب متشکل است. بقول شاعر:
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
ممکن نیست نور ماه و آفتاب سایه نیندازد. همانطور که دوربین فیلمبرداری در مقابل نور، سایه از اشیا صورتبرداری میکند، نیروی وحدانیت الهی نیرو و اثری در جهان قرار داده که ذره بذر کردار و گفتار و حتی تخیلات قلبی ما را صورتبرداری و ضبط میکند، چنانکه گاهی در عالم خواب، انعکاس بعضی کردارها و تخیلات گذشته را بنام رویا مشاهده مینماییدو این قول حق تعالی است. "اذ یتلقی المتلقیان و عن الیمین و عن ال الشمال قعید" یعنی "هنگامی که القا و تخیلاتی در دل شما انداخته شود، از راست و از چپ شما ملائکه نشسته اند."
"ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتید" یعنی "متلفظ بهیچ لفظی نمیشوید ، مگر اینکه نزد شما حاضر است کرام الکاتبین" آیا بشر میتواند دستگاه فیلم برداری و ضبط صوت اختراع کند ولی آنکسی که عقل و شعور به بشر داده نمیتواند مافوق آن بسازد؟ "یومئذ یصدر الناس اشتاتاً لیروا اعمالهم" روزی که مردم در محشر پراکنده وار آیند تا ببینند اعمال خودشان را. "فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره" یعنی هر کس بقدر مثقالی کردار خیر انجام دهد آنرا خواهد دید و هر کس هم بقدر ذره ای عمل شر مرتکب شود آنرا خواهد دید. در آخر سوره بقره چنین میخوانیم: "و ان تبدو ما انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله" یعنی "آنچه آشکار سازید از آنچه در دلهای شما است و آنچه مخفی بدارید، خدا با شما محاسبه خواهد کرد."
شخصی هفت روز در حال احتضار بود، در آن مدت خودبخود صحبت میکرد، حرفهایی را که در 30 سال و 40 سال زده بود تکرار میکرد. وی در سابق مامور گمرک بود. فریاد میکرد و میگفت من تا کی در عسلویه و کنگان بمانم، مگر نه قرار بود مرا به بوشهر انتقال دهند؟ معلوم شد 40 سال پیش در کنگان ماموریت داشته است.
پیرزنی را در حال احتضار دیدم، هر قدر شهادتین به او تلقین میکردند، بجای ذکر شهادتین، حرفهای دیگر میزد و آخر هم بدون ذکر شهادتین جان سپرد.
شخص مسنی بنام اسماعیل کربلایی اکبر در حال صحت و سلامت در محضر مرحوم حجت الاسلام حاج سیدمحمد تقی حجت وصیت کرد و در شب آن روز بعلت سکته قلبی فوت کرد.
آیا این واقعیات دلیل بر حساب و کتابی نیست؟ آیا برای هر شخص عاقلی باعث عبرت نمی باشد؟ بسیاری از افراد مؤمن و پرهیزکار بودند که قبل از فوت، از قوع آن باخبر شدند. آیا دلیل بر این نیست که بین مؤمن و فاسق فرق و تفاوت وجود دارد؟
اظهار عقیده یکنفر از افراد مؤمن جن درباره وجود خدا
در تاریخ 12/9/62 یکنفر جوان 22 ساله بی سواد اهل رشت _چونکه شاید راضی نباشد، از ذکر نام او معذورم. بمدت 6 ماه بمرض صرع (غش) مبتلا بود. در موقع ارتباط با روح ، غش کرد و مدهوش گردید و در حال بی هوشی متکلم شد. در اول سلام کرد.
پرسیدم نام شما چیست؟
گفت منظر_ در صورتی که نام جوان غیر از این بود.
پرسیدم از کدام ارواح؟ جواب داد بنی جان.
گفتم علت برخورد شما با این آدم خاکی چیست؟
گفت علاقه بروح او دارم. وقتی وارد جسم او میشوم، ورودم بر اعصاب او اثر میگذارد، فشار خونش پایین میآید ومنقلب می شود.
گفتم شما از مسلمین هستید یا غیر مسلم؟
گفت: ما مسلمانیم_ ارواح جنیان اغلب بجای من میگویند ما
گفتم خدا را چگونه میشناسید؟
گفت: "بیده ملکوت السموات و الارض و ما بینهما و ما فیها و هو علی کل شی ء قدیر و لیس کمثل شیء و هو السمیع البصیر".
گفتم شما خدا را به قدرت و صفت وصف کردید؟
جواب داد ما به آن قدرت عظمی میگوییم خدا که در ظاهر و باطن، در طبیعت و ماوراء طبیعت ، در هر زمان و مکان حاضر و ناظر است، جسم نیست و متشکل نمیشود. شبیه و نظیری ندارد، جان کل جهانیان، محرک الافلاک، مدبر الامور، سمیع و بصیر و مدرک و متکلم است، به هرچه اراده کند بوجود می آید و اگر اراده کند، بود را نابود نماید. هو الله لا اله الا هو.
درباره قرآن و اسلام و حضرت محمد از او سؤالاتی شد که بماند. قول داد از آن پس از آن جوان چوپان فاصله بگیرد. آیا این موضوع حیرت انگیز نیست که از یکنفر بیسواد و بیابانگرد مبتلا به مرض روانی چنین بیاناتی شنیده شود؟ شخصی که سواد ندارد معنی محرک الافلاک و مدبر الامور را چه میداند و چرا و به چه علت بنام یکنفر جن مسلمان اظهار وجود نماید؟
این جریان چه ارتباطی با نیروی مغناطیسی هیپنوتیزم دارد؟
باید یقین داشته باشیم که موجودات فعال ذیشعوری بنام ارواح جن و انس و ملائکه وجود دارند.
فالگیری،جن گیری، طالع بینی، سرکتاب باز کردن، دعا نویسی
انسان از دو جهت و به دو علت مریض و علیل میشود: یکی امراض جسمانی و دیگری امراض روانی. علاج امراض جسمانی معالجه پزشکی است که پس از معاینه و تشخیص، بوسیله داروی مورد احتیاج و تامین کسر و کمبود مواد و ویتامین های مورد لزوم، کسر و کمبود مزاج را تامین می نماید. روایت است که اگر کسی بیمار شود و متعمداً بطبیب مراجعه نکند، در نزد خدا مسئول است. میگویند حضرت موسی گفت خدایا مریضم. مرا شفا عنایت کن. وحی شد از دارو استفاده کن. برای رفع امراض جسمانی نوشتن دعا معنی و نتیجه ای ندارد. از خداوند شفا طلبیدن مسئله دیگریست. نوشتن اسامی مقدسه و آیات قرآنی و همراه اطفال نگه داشتن و در دست و پا انداختن ، مورد رضای خدا نیست و بر خلاف شرع است.
اما مسئله جن گیری دروغ محض و غلط است. جن میتواند انسان را بگیرد، ولی انسان قدرت ندارد که جن را بگیرد، زیرا جن روح است و بهیچ وجه ممکن نیست که کسی بتواند روح را بگیرد. ما که عاجزیم یک پرنده عادی را بگیریم چگونه میتوانیم روح را بگیریم؟
و اما برای رفع علت مضرت روانی که مربوط به جن باشد، نوشتن دعا موثر نیست و اگر گاهی دیده یا شنیده اید که بوسیله دعا علت عارضه جنون رفع شده حتما تغییر علت داده است.
موضوع طالع بینی که در کتابهای جامع الدعوات و مجمع الدعوات و کثرالحسین و غیره نوشته شده است، واقعیت ندارد و من درآوردی است. اگر اسم شخص مرده ای را با اسم مادرش بحساب ابجد صغیر 12 به 12 طرح کنید، مطالبی بدست می آورید. اگر نام شخص صحیح و سالمی را بحساب ابجد در آورید و بطالع مریض نگاه کنید، مطالبی عاری از حقیقت میخوانید.
فال هم تصادفی است و ممکن است بعضی مطالب با واقعیت یا مشابه آن وفق بدهد. مثلا مینویسند یا میگویند در گذشته اتفاقی برای شما پیش آمد اما بخیر گذشت و امثال این مطالب. افرادی هستند که از سادگی و بی اطلاعی مردم سوء استفاده میکنند و بنام فالگیر و دعانویس و طالع بین، برای گرفتن وجهی، اینگونه عملیات خرافی را انجام میدهند. ولی باید خواهران و برادران دینی بدانند که این اعمال مورد تایید اسلام و مراجع تقلید نبوده و شرعاً جایز نیست. والسلام.
در هر کاری رضایت خدا شرط است. خوشا بحال کسی که خدا از او رضایت داشته باشد. اگر کسی خدا را شناخت ، از او اطاعت میکند. فرق است بین ادعا با عمل. کسی که اعمالش بر خلاف قولش گواهی دهد، منافق است. مؤمنین رستگارند. مؤمن معصیت خدا نمی کند و از دیدن معصیت ناراحت میشود. مؤمن از شنیدن صدای قرآن مسرور میشود. خدا هیچگونه احتیاجی بعبادت جن و بشر ندارد، ولی جن و انس احتیاج بعبادت دارند. خدا جن و بشر را بطور اجبار به بهشت و جهنم نمیبرد و در دنیا جن و انسان خود مخیرند هر کدام را که میخواهند اختیار کنند. بعضی بحکم عقل و شعور، بهشت را و برخی دیگر بحکم هوای نفس ، جهنم را اختیار مینمایند.
انسان نیست و نابود نخواهد شد، این کالبد انسان است که نابود و خاک میشود. پس از مرگ کالبد حیوانی، روح انسان همچون رویای صادقه سر از جهان غیب در می آورد. انسان وقتی حقایق غیر طبیعی را درک میکند که موت فرا میرسد. تخیلات و تمایلات نفسانی رو بزوال و نابودی است. مرگ برای مؤمن راحت و رحمت، اما برای گناهکاران و کافران حسرت و مصیبت است. مؤمن از شنیدن صدای قرآن روحاً فرحناک میشود. کسی که قرآن را با حضور قلب تلاوت نمیکند، روحش نمیداند خدا چه میگوید. اگر ما خدا را رها کنیم، خدا ما را رها نخواهد کرد. خدا صادق القول است، بما وعده بهشت یا جهنم داده است، باید صدق قول خودش را بما اثبات نماید. کسی که بحکم تمایلات هوای نفس مشخص خودش ظلم و جفا کند، با دیگران چها کند؟ روحانی بلباس شناسایی نمیشود. شرط روحانی شدن لباس معین و مشخصی نیست.کسی که اسیر هوای نفس سرکش است، آزاد نیست. روح پاک، طالب تقوی و روح ناپاک، طالب لذت نفسانی و معصیت است.
هر کس که میگوید مسلمانم، باید قول خویش را رعایت کند و در جامعه بر خلاف قول بر خلاف شرایط مسلمانی عمل نکند و الا عوامفریب و کاذب القول است. هر کس که در عمل خدا و رسول و مؤمنین را فریب دهد، خود را فریب داده است. اولین ملکی که بملاقات روح انسان میآید، ملک الموت است. بر هر نفسی ملک الموتی موکل است. انسان از مرگ گریزان است، ولی قدم بقدم بمرگ نزدیک میشود. سوال منکر و نکیر در حالت روحی است. ارواح مونین آسمانی، از جهان برزخ ارواح گناهکار جداست. اکثر ارواح از مشاهده این جهان طبیعت محرومند. در جهان ارواح، مکان و زمان یکسان است. جسم مؤمن پیر و فرسوده میشود ولی روح او دائم جوان است. کسی که در شب و روز سنگهای کوه را بر دوش کشد سبکبارتر از آن کسی است که زیر بار مسئولیت جمعی رفته است.
دعای ستمکاری که بر عائله تحت تکفل ستم ورزد، در درگاه الهی باستجابت نمیرسد. عادلترین مردم آنکسی است که بنفس خودش هم ستم نکند. صدایی که به روح انسان مربوط نباشد، معنویت ندارد. معصیت مانع استجابت دعا است. قرآن آنکسی را نجات میدهد که بحکم خدا عمل کرده باشد. صدای تلاوت قرآن در روح پاک و زبان مؤثر است. قرآن به ظالم و دروغگو و بدکاره و منافق نفعی نمیرساند.
تنزل من القرآن و ما هو شفاءً و رحمه للمؤمنین
والسلام علی من اتبع الهدی
تمت بالخیر
بسعی و کوشش اسکندر (ماشاءالله) جمالی این کتاب بچاپ رسید. موفقیت او در کل امور خیر را از خداوند جهان آفرین مسئلت مینمایم. ع.جمالی ت.
نام بعضی از کسانیکه مکرر در جلسات گرفتن ارتباط با ارواح حضور داشته اند و حضور روح را درک نموده اند و اثرات آنرا دیده و تایید مینمایند:
متاسفانه بدلایل تغییر شرایط حریم خصوصی نسبت به سال چاپ کتاب، از انتشار نام افراد در وبسایت معذوریم اما میتوانید در نسخه چاپی کتاب مشاهده فرمایید.